خوشبختانه در سال های اخیر و با پیگیری های مستمر امام امت، توجه نظریه پردازان و نخبگان داخلی به مطالبه برنامه و ارائه دکترین از سوی مسئولان و گردانندگان کشور جلب شده است. در این روند مشاهده میشودکه اکثریت جامعه و عموم دلسوزان کشور، از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری درخواست دکترین حوزه های مختلف اداره یک جامعه را دارند.
اما با وجود این مطالبه ی ارزشمند؛ همچنان برخی افراد با دادن شعارهای پرطمطراق و یا برنامه های توهمی و هیجانانگیز، دلسوزان انقلاب را از خود نا امید می کنند. گفتنی است از آنجا که برخی نامزدهای انتخابات، در دهه ی ششم و یا هفتم زندگی خود هستند، اگر توانایی ارائه طرح و برنامه کارشناسی شده و جامعی را داشته و یا حداقل می توانستند از نظرات نخبگان و اهل فن استفاده کنند، در سال های گذشته و در دوران مسئولیت های مختلف اجرایی خود، این مهم را انجام داده و تحقق می بخشیدند.
از سویی متاسفانه همچنان شاهدیم برخی از نامزدهای محترم ریاست جمهوری دوازدهم، از برنامه ها و طرح هایی صحبت میکنند که توسط کارشناسان و همفکران طرفدار و یا هم جریانشان تبیین شده است؛ طرح هایی که در حوزه های مختلف با یکدیگر در تناقض بوده و بدین ترتیب، نداشتن دستگاه فکری و نظام تصمیمگیری منسجم و واحدی را از برای نامزد مربوطه عیان می سازند.
باید به این مهم نیز توجه داشت که هر فرد دلسوز انقلاب، فارغ از شرایط سنی، جسمی، حوزه تخصصی، گرایش سیاسی و... نمیتواند در تمام پست های مدیریتی و به ویژه سمت ریاست جمهوری، بهترین کارایی را داشته باشد. این مهم در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری به دفعات و نه در موعد ثبت نام، بلکه حتی در موردبرخی از نامزدهای تایید صلاحیت شده از جانب شورای محترم نگهبان نیز مشاهده میشود. این افراد در بهترین حالت ممکن، تنها برای وضع موجود کشور برنامه داشتند و مواردی را مطرح کرده و میکنند که یا صرفا انتقاد از دیگران است و یا ایده های تخیلی مبتنی بر برآوردهای ناقص و غیرواقعی از وضعیت کلان کشور. به عبارت دیگر معمولا نامزدها برای آینده کشور برنامه ای ندارند و آنچه برای حال کشور مطرح می کنند نیز بیشتر مُسکن و داروی درد زدای موقتی است، تا یک طرح جامع و کلان. در گل میتوان به صراحت گفت فردی که برنامه ای برای آینده، شرایط ویژه و احتمالات مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... نداشته باشد، نه خود نظام فکری مشخصی دارد و نه از حمایت تیم کارشناسی خبره ای بهرهمند است.
متاسفانه در سال های اخیر، عموم نامزدهای محترم انتخابات ریاست جمهوری، فارغ از تبیین دکترین های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... و ارایه ی طرح های کارشناسانه و اجرایی در سطوح مختلف اجتماعی، محورهای مشخص و عوام پسندانه ای برای صحبت کردن داشته اند؛ موضوعاتی همچون پرداخت های نقدی، گشت ارشاد، یارانه ها، مهار تورم، بیکاری، مسکن مهر، رابطه با امریکا، حقوق زنان و ... که بعضا با ژست های تبلیغاتی مختلفی همراه شده است. |
تردیدی نیست که اغلب نامزدهای محترم ریاست جمهوری، در ادوار مختلف جمهوری اسلامی، توانایی ارایه ی طرح های اجرایی مدون، مبتنی بر نگاه آیندهپژوهی عمیق در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بالاخص فرهنگی، مبتنی بر الگوهای بومی و بالاخص الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت رانداشته و ندارند. از این جهت است که عموم ایشان در موعد مختص به تبلیغات اتخاباتی خود، هیچ گونه برنامه جامع و مشخصی برای اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی، امور اجتماعی، نظام بهداشت و درمان، محیط زیست، آموزش و پرورش، هنر و ... ارایه نمیکنند و عموما به ارایه ی طرح های اجرایی برای بهبود شرایط موجود بسنده میکنند و تغییر مسیر به سمت شرایط مطلوب را به دوران پس از انتخاب و اخذ رای از مردم حوالت می دهند.
البته باید توجه داشت که درخواست بحق و مطالبه ی طرح های اجرایی مدون و برنامه های کارشناسی شده ی دقیق، مبتنی بر نگاه آیندهپژوهی عمیق و منطبق با الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت، بدین معنی نیست که لزوما هر نامزد ریاست جمهوری می بایست برای تمام این حوزه ها برنامه داشته باشد. متاسفانه شاهدیم حتی انتظارات حداقلی نیز در اینباره محقق نمی شود و ارایه ی طرحهای شفاف و قابل پیگری اجرایی به حدی مغفول مانده است که برخی از نامزها حتی برای تک حوزه های مهم و تاثیرگذار اجتماعی نیز برنامه ی مدونی ندارند و عموما فاقد یک طرح جامع اقتصادی یا فرهنگی برای دوران تصدی احتمالی جایگاه ریاست جمهوری هستند. به عبارت دیگر در این بی برنامگی تا حدی عقب افتادگی وجود دارد که متاسفانه اکثر نامزدها حتی یک طرح جامع در یک حوزه سیاستگذاری نیز در چنته خود نداشته و به تبیین حداقلی آن در فرصت های تبلیغاتیشان نمی پردازند.
از آنجا که این امر نتیجه ی طبیعی سیاسی کردن عرصه ی انتخابات است و در این میان کم نیستند افرادی که به صرف گرفتن و یا حفظ قدرت برای خود و یا حزبشان به میدان انتخابات آمدهاند، بایستی فرصت و ترتیب انتخابات، مجالی برای تقابل آراء اندیشمندان و کارشناسان در حوزه های مختلف سیاست گذاری و حکومت داری و همچنین محک تخصصی دکترین های ارایه شده در سطح اجرایی کشور باشد؛ نه عرصه کشمکش سیاسیونی که همیشه رسانه های خود را برای بیان نظرات جناحی و حزبیشان در اختیار داشته اند و اکنون سعی دارند تا امیال حزبی و نفسانیات جناحی خود را به خورد افکار عمومی جامعه بدهند و در این روند با لطایفالحیل گوناگون و بالاخص دادن وعده های پوشالی، کرسی ریاست جمهوری را از آن خود سازند و بعضا تمام همت شان آن خواهد شد که به عنوان شخص اول اجرایی کشور، منافذ باندی و جناحی خود را تعمیق نمایند.
باید دانست که دکترین رییس دولت، در واقع دکترین حاکم بر رفتار و عملکرد قوه ی مجریه ی کشور است و حال اگر دولتی دکترین نداشته باشد؛ مانند قطاری خواهد بود که لوکوموتیو ندارد و قطعا نتیجه آن میشود که پس از ۴ سال این تنها مردم هستند که همانند مسافران این قطار، زمان، هزینه و فرصت های خود برای پیشرفت و جلو رفتن را از دست دادهاند و این همه در حالی است که دولتمردان در کنار سایر مواهب حضور در لوکوموتیو قدرت، حداقل توان را برای پیشبرد اهداف گوناگون فردی و جناحی در درست داشته اند.
در مجموع باید دانست که مطالبه دکترین، طرح و برنامه از سوی نخبگان و دانشگاهیان از یک طرف و از سوی دیگر ارایه آنها از جانب نامزدهای انقلابی متعهد که به دور از هیاهو و شعار به دنبال خدمت آمده اند، می تواند چشم اندازی روشن از پیاده سازی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و به تبع آن سبک زندگی انقلابی را نمایان کرده و گزینه های لازم برای عبور از پیچ تاریخی ملت ایران را تبیین کند.
۲-دکترین فرهنگی
یکی از پیچیده ترین و کلیدی ترین مفاهیمی که هر دولت و نظام سیاسی موظف به پاسداشت و حفظ آن می باشد، مقوله ی فرهنگ است. بقا و فنای تمدن ها و جوامع مختلف بشری گرچه به قدرت نظامی و توان دفاعی آنها وابسته است، اما در واقع این غنای فرهنگی است که تداوم یک تمدن را در طول تاریخ تضمین می کند. چه بسیار جوامعی که ساختار سیاسی و نظامی آنها در مقابل هجوم دشمنان از هم پاشید اما در گذر زمان توانستند مجدداً سر بلند کرده و به بازسازی و ساماندهی نظام سیاسی خویش بپردازند.
بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد. (امام خمینی؛ صحیفه نور، جلد ۱۵، صفحه۱۶۰)؛ و در واقعفرهنگ اساس ملت است، اساس ملیت یک ملت است. (امام خمینی؛ صحیفه نور، جلد ۶، صفحه۴۰)؛ بر همین اساس است که «ما فرهنگ را بستر اصلی زندگی انسان میدانیم؛ نه فقط بستر اصلی درس خواندن و علم آموختن. فرهنگ هر کشور، بستر اصلی حرکت عمومی آن کشور است. حرکت سیاسی و علمیاش هم در بستر فرهنگی است. فرهنگ، یعنی خلقیات و ذاتیات یک جامعه و بومی یک ملت؛ تفکراتش، ایمانش، آرمان هایش؛ این ها تشکیل دهنده ی مبانی فرهنگ یک کشور است؛ این هاست که یک ملت را یا شجاع و غیور و جسور و مستقل میکند، یا سرافکنده و ذلیل و فرودست و خاکنشین و فقیر میکند. (امام خامنه ای در دیدار وزیر علوم و رؤسای دانشگاهها - ۱۷/۱۰/۱۳۸۳)
کافی است در نظر گرفته شود فرهنگی که در پی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت، ماحصل بیش از هزار سال مجاهدت و امامت فرهنگی زعمای شیعه در طول تاریخ بوده است که به دست بنیانگذار جمهوری اسلامی در جامعه جاری شد. فرهنگی که عمده مؤلفه های فرهنگ ایرانی را با فرهنگ زندگی اسلامی در هم آمیخته و در نتیجه امروز در جایگاهی متمایز و بسیار والاتر از فرهنگ های دیگر ایستاده است. حال اگر در راه حفظ و صیانت از این فرهنگ، کوتاهی و مسامحه ای صورت بگیرد، نتیجه آن فنای فرهنگ و به تبع آن جامعه ایران اسلامی است.
فرهنگ صحیح در نظام اسلامی، فرهنگی است که با مبانی اسلامی، منطق و عقل و خرد همسان و همگام باشد و اگر چنین فرهنگی در جامعه تحقق پیدا کند آن جامعه به سمت رشد اقتصادی و رفاه و آزادی حرکت خواهد کرد. فرهنگ صحیح و درست، زمینهای برای دستیابی هر جامعه به ثروت، علم، قدرت سیاسی، آزادی و آزادمنشی است، اما فرهنگ منحط، رشد اقتصادی و رفاه را به فساد و تباهی، و آزادی و دمکراسی را به هرج و مرج تبدیل خواهد کرد. بنا بر این فرهنگ به مفهوم عقلیت یک جامعه است و هر چه بر روی آن سرمایهگذاری شود زیاد نیست. (امام خامنه ای در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی- ۱۵/۱۰/۱۳۷۷) |
اگرچه چارچوب تصوری فرهنگ در ذهن برخی مدیران و مسئولان صرفاً به تولید کتاب، فیلم و سریال، و یا بستن کمربند ایمنی در خودرو و مانند اینها در بخش نرم افزاری و تأسیس سالن های سینما، کتابخانه و... در بخش سخت افزاری خلاصه می شود، اما از میان پنج رکن قدرت، مقوله ی فرهنگ ابعاد وسیع تری را در بر گرفته و با سایر ارکان قدرت رابطه تنیده و تنگاتنگی دارد به نحوی که غایت این رابطه سبک زندگی را رقم میزند. در حقیقت از فرهنگ سازی است که میتوان موضوع نظام سازی را به پیش برد و یا به عنوان مثال به اقتصاد مقاومتی دست پیدا کرد، چرا که فرهنگ در تمام شقوق و جوانب مختلف ارکان قدرت دخیل بوده و بر نتایج برنامه ریزی ها و فعالیت ها تاثیرگذار است. فرهنگ نامطلوب اثر سوء بر دیگر ارکان قدرت دارد و به دلیل همپوشانی با هر جز از یک سیستم، کل یک مجموعه را با مشکل مواجه می کند.
از این روست که رهبران جمهوری اسلامی تأکید ویژه ای بر صیانت از فرهنگ اسلامی در برابر هجوم بیگانگان و نیز جلوگیری از انحطاط و به انحراف رفتن آن داشته و دارند:ما که اینجور در مواجهه با فشار عظیم تبلیغات جهانی قرار داریم. سیاست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، برای فشار آوردن به فرهنگ داخلی ملت ما. آنها میدانند که اگر فرهنگ را عوض کردند، دیگر مبارزهای باقی نمیماند. اگر مبارزهی با استکبار هست، اگر میل به ایستادگی و مقابلهی با دخالت اجنبی هست، به خاطر فرهنگ است. انسان یک فرهنگی دارد، همین فرهنگ را بیایند عوض کنند، همه چیز میشود مال خودشان؛ لذا همهی فشار روی فرهنگ است. (امام خامنه ای در دیدار با اعضای هیئت دولت - شهریور سال ۱۳۸۹)
تدوین اسناد مختلف حوزه فرهنگ در جمهوری اسلامی نیز ناظر به اهمیت فرهنگ و جایگاه برجسته ی آن نزد رهبران نظام اسلامی است. اما متاسفانه با وجود گذشت ۳۸ سال از انقلاب شکوهمند اسلامی، هنوز سند جامعی که تمام نیازهای فرهنگی جمهوری اسلامی را پوشش دهد، تدوین نشده است. ضمن آنکه در برخی موارد اسناد ارزشمندی که به دست نخبگان و متولیان فرهنگی تهیه شده اند، مبتنی بر یک بستر متقن نبوده و لذا در برخی قسمت ها با یکدیگر سازگار نیستند. به عبارت دیگر، ضوابطی که این اسناد بر اساس آنها تهیه شده اند، یکدست نبوده و از سویی ضوابط مربوطه کارایی لازم را نداشته اند؛ که اگر چنین نبود، امروز طرح ولنگاری فرهنگی موضوعیت پیدا نمی کرد. مضاف بر اینکه تعیین ضوابط به نوعی همان تعریف دکتریناست که در اینجا شامل دکترین فرهنگی می شود. و متاسفانه جمهوری اسلامی به علت عدم بهره مندی از دکترین فرهنگی تاکنون متحمل هزینههای فراوانی شده است و حتی نتوانسته به ضوابطی متقن جهت صیانت از فرهنگ خودی دست پیدا کند.
جمهوری اسلامی برای برداشتن گام های اساسی در حوزه فرهنگ نیاز به تدوین دکترین فرهنگی جامعیدارد که پاسخگوی چالش های امت اسلامی و در سطحی بالاتر، تمام ساکنان کره زمین باشد. از این حیث می طلبد نامزد های ریاست جمهوری به دکترین فرهنگی مجهز بوده و با قرار دادن پایه این دکترین بر مفاهیم حکمی قرآنی، بستری مناسب برای تبیین دیگر دکترین های ارکان قدرت آماده کنند، از شعارزدگی های رایج فاصله گرفته و با درک بلوغ اجتماعی جامعه سعی کنند تا به شعور مخاطبان خود احترام گذارند و برنامه های مدون و اجرایی خود برای اداره ی جامعه را تبیین و مجموع دکترین چهار ساله خود را، بالاخص در حوزهی فرهنگ، در معرض افکار عمومی رای دهنگان ایرانی بگذارند.
ادامه دارد...
نظرات